سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشـــــــــــــــقــا نــــــــــه
درباره وبلاگ


به وبلاگ عاشقانه خوش آمدید. دوستان برای تبادل لینک در قسمت نظرات یا ارسال تقاضا به مدیر وبلاگ اقدام نمایید. با تشکر.مدیر وبلاگ

لوگو
به وبلاگ عاشقانه خوش آمدید.

دوستان برای تبادل لینک در قسمت نظرات یا 

ارسال تقاضا به مدیر وبلاگ اقدام نمایید.

با تشکر.مدیر وبلاگ



آمار وبلاگ






آرشیو وبلاگ
آذر 90
دی 87
مرداد 87


صفحات وبلاگ
برچسب


 
شنبه 87 مرداد 5 :: 1:9 عصر :: نویسنده : Mohammad

 

 

 

نقش

 

 

 

در شبی تاریک

 

که صدایی با صدایی در نمی آمیخت

 

و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک،

 

یک نفر از صخره های کوه بالا رفت

 

و به ناخن های خون آلود

 

روی سنگی کند نقشی را

 

و از آن پس ندیدش هیچکس دیگر.

 

شسته باران رنگ خونی را

 

که از زخم تنش جوشید

 

 و روی صخره ها خشکید

 

از میان برده است طوفان نقش هایی را

 

که بجا ماند از کف پایش.

 

گر نشان از هرکه پرسی باز

 

بر نخواهد آمد آوایش.

 

 

 

 

 

 

 

 

آن شب

 

هیچکس از ره نمی آمد

 

تا خبر آرد از آن رنگی

 

که در کار شکفتن بود.

 

کوه:سنگین،سرگران،خونسرد.

 

باد می آمد،ولی خاموش.

 

ابر پر میزد،ولی آرام.

 

لیک آن لحظه

 

که ناخن های دست آشنای راز

 

رفت تا بر تخته سنگی

 

کار کندن را کند آغاز،

 

رعد غرید

 

کوه را لرزاند

 

برق روشن کرد سنگی را

 

که حک شد روی آن

 

 در لحظه ای کوتاه

 

پیکر نقشی که بایدجاودان می ماند.

 

 

 

 

 

امشب

 

بادو باران هر دو می کوبند

 

باد خواهد بر کند از جای سنگی را

 

و باران هم

 

خواهد از آن سنگ نقشی را فرو شوید

 

هر دو می کوشند

 

می خروشند

 

لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه

 

مانده بر جا استوار،

 

انگار با زنجیر پولادین

 

سالها آن را نفرسوده ست

 

کوه اگر بر خویشتن پیچد

 

سنگ بر جا همچنان خونسرد می ماند

 

و نمی فرساید آن نقشی

 

که رویش کند در یک فرصت باریک

 

یک نفر کز صخره های کوه بالا رفت

 

در شبی تاریک.

 

 




موضوع مطلب :

 
سهراب سپهری_نقش - عاشـــــــــــــــقــا نــــــــــه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن