|
چهارشنبه 87 مرداد 2 :: 4:16 عصر :: نویسنده : Mohammad
اگه خدا تو این دنیا یه دوست و خواهر خوب به من داده باشه همین عسله ازت ممنونم که این همه به فکر منی خواهر گلم و من این قالب و طراحی و از عسل هدیه گرفتم بازم ممنونم گلم . فکر نمیکردم بازم یه روزی مجبور شم برگردمو به پرشین بلاگ بازم سلام دوباره بکنم از وقتی ازدواج کردم با پرشین خداحافظی کردم با یه دهن کجی که دوران غم و غصه تموم شد و من دیگه این ورا افتابی نمیشم ولی قربون خدا برم بردمو برد و برد و اخرم دوباره برگشتیم همین جا که بازم بشه غمستان من جای که خودمو خالی کنم دوست همیشگی من دوستی که هیچ وقت وسط حرفام نمیپره و دوسم داره و همیشه برا من وقت داشته شاید یه روزم اینجا هم از دستم شاکی شه ممنون از اینکه بدون یه کلام حرف گزاشتی خودمو خالی کنم . اومدم اولین حرفمو تو وبلاگ جدیدم به شوهرم تقدیم کنم چون نمیتونستم به دلایلی این حرفارو رو در رو بهش بزنم . عزیزم موقعی که یه چیزی فقط به تو تعلق داره و میدونی مالک اول و اخرش خودتی برات با ارزشه و دوسش داری و از اینکه فقط مال تو هستش احساس غرور میکنی ولی همین که فهمیدی هر کسی از راه برسه میتونه عروسکتو بغل کنه و بوسش کنه و ازش لذت ببره دیگه مال تو نیست پس دیگه اون حس قشنگ غرور و دوست داشتن و مالکیت از بین میره و اون عروسک دیگه اون جذابیت و زیبایی رو نداره میشه مثل بقیه چیزایی که یه روزی عادی میشن امیدوارم که منظورمو درک کنی و اگه یه روزی به کلبم سر زدی اون روز دیگه دیر نباشه زیبایی هر چیز به مالکیتشه وقتی نباشه بی ارزش میشه من دوست دارم عروسکم منحصر به خودم باشه حتی اگه همه ی عروسکا دستمالی باشن عروسک من باید منحصر به فرد باشه چون خودم هستم . موضوع مطلب :
چهارشنبه 87 مرداد 2 :: 4:16 عصر :: نویسنده : Mohammad
هنوز تو شکم همیشه این مطالب و یا تو روزنامه ها میخوندم یا اینکه فیلم میدیدمشون ولی تا حالا برای خودم اتفاق نیوفتاده بود که بخوام از نزدیک لمسش کنم ساده بگم هنوزم باور نکردم یعنی میشه ؟ بیچاره یارو یا بیچاره پدر شوهرم ؟؟؟؟ الان تو کماست میگن امیدی نیست پدر شوهرمم که بازداشته اخه چرا ؟؟؟؟ یعنی واقعا میخواسته خودکشی کنه ؟؟؟؟؟؟ اخه چرا این پیرمرد بد بخت ؟؟؟؟ خدا ما هنوزموضوع اینو تموم نکرده بودیم موضوع اون پیش اومد ؟؟؟؟ فقط دارم ازت تمنا میکنم که نمیره زنده بمونه دیروز چی درخواست کردم بزارن برم تو ببینمش نزاشتن میخواستم باور کنم اخه تا الانم باور نکردم اگه خدایی نکرده بمیره چیییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وی نه خدا نه فقپ به خاطر پدر شوهرم بلکه بخاطر خودشم اره اخه خیلی جوونه فقط 20 سال وای خدا ولی دیروز به من ثابت شد که تو هر کاری یه حکمتی هست همیشه اینو قبول داشتم ولی همراه یه شک کوچیک ولی از دیروز تا حالا حتی اونم ندارم دیگه واقعا ایمان دارم به این موضوع این دومین مساله هست که واقعا منو شکه کرد چون لمسشون کردم از خودمون بودن مرگ شوهر فروزان بی پدر شدن بچه ش فقط در عرض 2 روز و تو کما رفتن این یارو فقط تو یه دقییه وای خدا خودت رحم کن جوووووووووووووون ادمیزاد چیزی که حتی با پولم نمیشه عذاب وجدانشو خرید هر کس این پست و خوند براش دعا کنه که از کما در بیاد و اون پیرمرد بد بختم ازاد شه موضوع مطلب :
چهارشنبه 87 مرداد 2 :: 4:16 عصر :: نویسنده : Mohammad
امروز بهم گفت که میخواد دیگه با هم غریبه باشیم میشه ؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم اره میشه پس لذتش تو چیه اون موقعه ؟؟؟؟ ایا دیگه برا هم همون اولی میشیم ؟ ؟؟؟؟ یعنی همه ی مشکلات تقصیر منه ؟؟؟؟؟؟ وای خدا دارم میمیرم نمیدونم باید چکار کنم چرا اینقدر بی خیالم یعنی دیگه دوسش ندارم ؟؟ همیشه میترسیدم که یه روز تکراری شیم یا دیگه همیدیگرو دوست نداشته باشیم ولی راست میگن از هر چی بترسی سرت میاد اره عشق دوس داشتن همش رفت شد فنا وای خدا کمکم کن با این موقعیت کنار بیام اره منم تصمیم گرفتم که دیگه مثل اول نباشم اینجوری هم اون هم من راحت تریم همیشه فکر میکردم ما مال همیم و به قول خودش فقط خدا میتونه مارو از هم جدا که وای خدا چی شد الان حتی این موجودات زمینیتم دارن مارو از هم جدا میکنن خدایا کمکم کن بتونم تحمل کنم خدایا کمکم کن که دیگه بی خیال شم خدایا کمکم کن که .......خدایا دعا میکنم ما با هم خوشبخت شیم. موضوع مطلب :
چهارشنبه 87 مرداد 2 :: 4:12 عصر :: نویسنده : Mohammad
زن . . .
شبیه رخت عروسی که می شود کفنم تو گاهواره و گوری برای من ، وطنم شعار نیست،که شعر من است گوش کنید مرا که آینگی می تراود از سخنم نفس نفس ، همه آرامشش زطوفان هاست جزیره ای که قیاسش اگر کنید،منم سکوت،گاه صدا را به سخره می گیرد چه همصدایی خوبیست بی صدا شدنم به پای شب، اگر از جنس آسمان باشد چراغ وسوسه را بی درنگ می شکنم به صفرهای هزار آفرین ،به عشق، به رنج که من سروده ای از ناسرودهای زنم * شعری که خواندید از شاعر امینه دریانورد بود. امینه دریانورد اهل شهر درگهان قشم می باشد. وی هم اکنون در رشته جامعه شناسی (مردم شناسی) در دانشگاه آزاد قشم درس می خواند. در روزهای آینده با ارائه مطلب بیشتر با این شاعر قشمی آشنا خواهید شد. موضوع مطلب :
چهارشنبه 87 مرداد 2 :: 4:12 عصر :: نویسنده : Mohammad
دختران نقاب دار امروزه در تمامی شهرهای بزرگ همه مسولین از بی حجابی دختران وزنان رنج می برند حجاب در میان دختران به شکل جدید و غربی دیده می شود یا اصلا هیچ حجابی وجود ندارد این بد حجابی باعث از بین رفتن شنوات اسلامی ونیز زیر پاگذاشتن ارزشهای اسلام شده است. اما در جزیره قشم(جزیره عشق) حجاب مفهوم خاصی دارد. دختران و زنان جزیره با پایبندی به دستورات اسـلامی و همـچنین اداب و رسـوم مادران گذشـته خود حجاب را طوری رعـایت می کنـند که جای هـیچ حرفی باقی نمی ماند. این مرزنشـینان جنوبی کشور با دسـتهای هنرمند خود و با ذوق و علاقه خاصـی نوعی نقاب محـلی که به آن برقع(برکه) می گویند طراحی کرده اند. برقع(برکه) نوعی پوشـش یا حجاب زنانه اسـت که از گذشـته دور در جزیره رایج بوده و هسـت. این پوشـش عـلاوه بر حفظ حجاب، به نوعـی نقـش محافـظ پوسـت صورت در برابر تابش شـدید نور خورشـید را ایفا می کـنند و گونه ای زینت محـلی اسـت. اری این دخـتران و زنان برای زیبایی و حفظ خود برابر نا محـرمان، نشان می دهند که حاضر به از دست دادن ارزشهای اسلامی خود نیستند. موضوع مطلب : |